به گزارش شهرآرانیوز، در دل سکوت سالن، صدای کشیده شدن صندلی فلزی روی زمین همچون پژواکی از گذشتهای پرهیاهو در فضا میپیچد. نورهای زرد و قرمز، صحنه را در هالهای از حسرت و انتظار فرو بردهاند؛ نردههای فلزی صحنه را در قفسی غریب محصور کردهاند، قفسی که نه فقط زندانی برای شخصیتها، بلکه نمادی از زنجیرهای تاریخ است و زنجیرهایی که بر آرزوهای جوانان آن دوران سایه انداخته بودند. فضای صحنه، ساده و بیآلایش، اما سرشار از جزئیاتی است که گویی نفس میکشند؛ میزهای فلزی، صندلیهای بیجان، و گلدانهای کمجان که گواه سکوتی تلخ و پرمعنا هستند.
این صحنه، کافهای متروک در قلب یکی از تاریکترین برهههای تاریخ ایران را بازسازی میکند. جایی که عشق، خیانت، آرمان و مقاومت به هم گره خوردهاند. در این کافه، گروهی از جوانان با قلبهایی پر از آرزو و دستانی لرزان، به دنبال نمایش حقیقتی بر صحنه دانشگاه تهران هستند. حقیقتی که ظلم پهلوی را عریان کند و ندای آزادی سر دهد. اما در این مسیر، هر میز و هر صندلی، رازهایی را پنهان کرده است؛ از نگاههای خسته نویسندهای که پدرش درباری است و با تمام وجود علیه آنچه از آن زاده شده میجنگد، تا دختری به نام مینو که در لابهلای قهرماننماییهایش، خیانت به گروه را زیر سایهی مربای آلبالو پنهان کرده است.
فضای سالن نه تنها شاهد تمرینهای خسته و پرالتهاب این گروه در کافهای قدیمی است، بلکه تصویری از فروپاشی آرمانها را نیز به نمایش میگذارد. شخصیتها هرکدام در تضاد بین عشق، خیانت و وظیفه گرفتارند. پرویز منفرد، نویسندهای که در جستجوی آزادی است، در میان عشق به مینو و زخم خیانتهای او اسیر میشود. اونیک، کافهدار ارمنی، که نقش رابط میان سرنوشت و شکست این گروه را بازی میکند، با هر نگاه سرد و هر حرکت خاموشش، فاجعهای را نزدیکتر میکند.
در پایان، این فضای ساده، با دیوارهای خاموش و نورهای سرخ، شاهد آخرین پردهی تراژدی است. زندان، نابینایی، خیانت و مرگ، به سرنوشت گریزناپذیر شخصیتها تبدیل میشوند. اما در پس این پایان تلخ، تماشاگران با این پرسش تنها میمانند که آیا آرمانهای یک نسل، هرچند شکستخورده، توانسته است بذری برای فردایی بهتر بکارد؟ «ساچمهپلو با مربای آلبالو» تنها یک نمایش نیست؛ این سفر به قلب تاریخی است که هنوز زخمهایش تازه است. در ادامه گفتوگوی ما با عوامل این نمایش را میخوانید.
«آلبوم تصویر نمایش «ساچمه پلو با مربای آلبالو
بهنام رنجبر درباره این نمایش میگوید: این اولین باری است که با چنین تعداد کاراکتر و بازیگر مواجه هستم. حضور ۱۱ شخصیت در نمایشنامه و هماهنگی با گروهی متشکل از سه بازیگر حرفهای و سایر هنرجویانی که برخی از آنان برای اولین بار روی صحنه ظاهر شدهاند، چالش بزرگی برای من بود. اما همین چالشها باعث شد که بتوانیم اثری متفاوت و قدرتمند ارائه دهیم.
او ادامه میدهد: یکی از جذابیتهای کار، همکاری با معین رواقی بهعنوان نویسنده نمایش بود. من عاشق قلم رواقی هستم و در بسیاری از مواقع در طول تمرینها، تنها با یک نگاه متوجه ایدههای مشترکمان میشدیم. این هماهنگی باعث شد تغییراتی در متن و کارگردانی ایجاد شود که به ارتقای نمایش کمک کرد.
این کارگردان ادامه داد: بخش قابل توجهی از گروه بازیگری ما از هنرجویان پردیس تئاتر مستقل هستند. با اینکه برخی از آنها تجربه اولشان را روی صحنه داشتند، اما بهقدری خوب عمل کردند که کاملاً از نقشهایشان لذت بردیم.
در پایان ادامه میدهد: خیلی خوشحال میشوم مردم را در سالن نمایش ببینم و این اثر را با آنها به اشتراک بگذارم.
معین رواقی درباره روند شکلگیری این اثر بیان میکند: ایده این نمایش حدود هفت سال پیش به ذهنم رسید، اما همیشه تردید داشتم یا زمان کافی برای نوشتنش پیدا نمیکردم. تا اینکه در یک اتفاق، تصمیم گرفتم این داستان را بنویسم. با توجه به تجربه موفقی که در نمایش «کولر» با بهنام رنجبر داشتیم، تصمیم گرفتیم این نمایش را نیز با همکاری هم به صحنه ببریم. همانطور که در «کولر» علاوه بر نویسندگی، بازی کردم، در این اثر نیز این تجربه را تکرار کردهام.
او در ادامه توضیح میدهد: ایده اولیه از برنامهای به نام «رادیو کرشمگی» در کانال تلگرامی «داستان شب» الهام گرفته شد. هرچند داستان ما مسیر دیگری را طی کرد، اما جرقه اولیه این متن از همان برنامه زده شد. این نشان میدهد گاهی اوقات حتی یک روایت کوچک میتواند زمینهای برای خلق اثری بزرگتر باشد.
نمایش «ساچمهپلو با مربای آلبالو» در سالهای ۱۳۳۴ و ۱۳۳۶ میگذرد؛ دورانی پر از تحولات سیاسی و اجتماعی. این نویسنده درباره بازآفرینی فضای آن دوره ادامه میدهد: یکی از چالشهای بزرگ ما، بازسازی فضای دهه ۳۰ بود. از گریم و طراحی لباس گرفته تا زبان و دیالوگها، تلاش کردیم به اتمسفر آن سالها وفادار بمانیم. این کار نه تنها قبل از گرفتن مجوز، بلکه در طول تمرینات و حتی هنگام اجرا نیز بسیار دشوار بود. با این حال، تیم ما تمام تلاشش را کرد تا حالوهوای آن دوران را بهدرستی به تصویر بکشد.
این نمایش که از نخستین اجراها با استقبال مواجه شده است، بازخوردهای مثبتی از سوی تماشاگران دریافت کرده است. رواقی درباره بازخوردهای مخاطبان میگوید: در چهار شب نخست، سالن ما با تکمیل ظرفیت به اجرا رسید. این استقبال فراتر از حد انتظار ما بود. اما باید توجه داشت که نمایش ما برخلاف آثار کمدی یا موزیکال، فاقد المانهای تجاری است بنابراین جلب حمایت تماشاگران برای چنین آثاری دشوارتر است.
او تاکید میکند: از تمام تماشاگران دعوت میکنم این اثر را ببینند. تجربهای متفاوت، جدی و در عین حال جذاب در انتظارشان خواهد بود. بازخوردهای خوب مخاطبان تاکنون نشان داده که تلاش ما بینتیجه نبوده است.
این بازیگر درباره همکاریاش با بهنام رنجبر، کارگردان نمایش، میگوید: همکاری با رنجبر همیشه برای من لذتبخش است. ما بسیاری از اوقات تنها با یک نگاه به تفاهم میرسیم و این برای من بهعنوان نویسنده و بازیگر، دلگرمکننده است. بسیاری از ایدههای مهم ما از دل گفتوگوها و گپهای آخر شب بیرون آمده است. جهان ذهنی ما به هم نزدیک است و همین موضوع باعث شده کار با او همیشه برایم جذاب باشد.
در این نمایش ۱۱ بازیگر حضور دارند که تنها سه نفر از آنها بازیگران حرفهای و باتجربه هستند. رواقی در اینباره توضیح میدهد: علاوه بر علیرضا فکوریوسفیان و ستاره فرسا که نقشهای اصلی را برعهده دارند، بقیه بازیگران از هنرجویان پردیس تئاتر مستقل هستند. این موضوع در ابتدا چالشی بزرگ به نظر میرسید، اما هنرجوها آنقدر خوب ظاهر شدند که تماشای پیشرفتشان برایم لذتبخش بود. برخی از آنها اولین تجربه بازیگریشان را در این نمایش سپری میکنند، اما بسیار حرفهای عمل کردهاند.
او در پایان میگوید: امیدوارم مخاطبان این فرصت را از دست ندهند و با حضورشان از هنر مستقل حمایت کنند. این نمایش، تلاشی صادقانه برای روایت داستانی از دل تاریخ معاصر است که میتواند بیننده را به تفکر وادارد.
ستاره فرسا درباره نقش خود در این نمایش میگوید: نقش مینو در این اثر برای من یکی از چالشبرانگیزترین و جذابترین نقشهایی بود که تاکنون ایفا کردهام. این نقش به دلیل نوع روایت و فضای خاص متن، تجربهای متفاوت از جنس بازیگری را برایم رقم زد. پیش از این، تجربه چنین نقشی و همکاری با گروهی تا این حد حرفهای و دقیق را نداشتم.
او در ادامه با اشاره به پروسه تمرینها تاکید میکند: یکی از تفاوتهای این پروژه برای من، مدتزمان طولانی تمرینها و تمرکز زیاد روی جزئیات بود. این سبک کار کردن، هرچند چالشبرانگیز بود، اما در نهایت نتیجه قابل قبولی به همراه داشت. فکر میکنم تلاش همه اعضای گروه باعث شده است که این نمایش به سطحی برسد که مخاطب از آن لذت ببرد.
این بازیگر درباره تجربه کار با گروه نمایش خاطرنشان میکند: کار کردن با این گروه برای من بسیار لذتبخش بوده است. گروهی بهشدت حرفهای، محترم، بیحاشیه و همدل که هر لحظه از همکاری با آنها به من انگیزه میدهد. متنی که آقای معین رواقی نوشتهاند و کارگردانی آقای بهنام رنجبر، تجربهای خاص و متفاوت برای من رقم زده است. امیدوارم این گروه همچنان در مسیر همدلی و موفقیت پیش برود و از حمایت مخاطبان بهرهمند شود.
فرسا در پایان ادامه میدهد: همه این چالشها و تلاشها برای این است که مخاطب بتواند اثری باکیفیت و تأثیرگذار ببیند. امیدوارم تماشاگران با حضورشان از این نمایش حمایت کنند و نظراتشان را با ما در میان بگذارند.
علیرضا فکوریوسفیان در خصوص تجربه همکاری با معین رواقی و بهنام رنجبر، نویسنده و کارگردان این اثر توضیح میدهد: این دومین بار است که با آقای رواقی و آقای رنجبر کار میکنم. این دو نفر مکمل هم هستند و کار کردن با آنها بهشدت لذتبخش است. زمانی که متن نمایش را خواندم و نقش را به من پیشنهاد دادند، بسیار خوشحال شدم که در این پروژه حضور دارم. این همکاری باعث شد که چالشهای جدیدی را تجربه کنم و به لطف حمایتهای این تیم، بتوانم از پس نقش بربیایم.
او با اشاره به سختیهای نقشش میگوید: یکی از چالشهای اصلی این نقش، استفاده از لهجه بود که نیاز به تمرین و تسلط زیادی داشت. علاوه بر این، آقای رنجبر یک خصوصیت فیزیکی هم به کاراکتر من اضافه کردند که بازی در این نقش را برایم سختتر کرد. اما خوشبختانه با هدایتهای دقیق ایشان، توانستم نقشی قابلقبول ارائه کنم.
این بازیگر در ادامه میگوید: کاراکتری که من بازی میکنم، بهطور ناخواسته جذابیت خاصی دارد. این جذابیت به دلیل نمک ذاتی شخصیت و ویژگیهایی است که به آن اضافه شده است. خوشبختانه بازخوردهای مخاطبان و همکارانم نشان میدهد که در خلق این کاراکتر موفق بودهایم.
فکور یوسفیان درباره محتوای نمایش بیان میکند: اگر بخواهم نمایش را در چند جمله توصیف کنم، باید بگویم این نمایش به شکلی عمیق و ملموس نشان میدهد که انسانها همیشه از جایی ضربه میخورند که انتظارش را ندارند. همان نقطهای که فکر میکنی امن است، میتواند بهطور ناگهانی برایت آسیبزا شود.
«ساچمهپلو با مربای آلبالو» با روایت طنز تلخ و تضادهای عمیقش، مخاطب را از خنده به فکر و از سادگی به پیچیدگی میبرد. این نمایش با طراحی صحنه ساده و مفاهیم چندلایه، به روزمرگیها نگاهی متفاوت داشت و سوالاتی را در ذهن تماشاگر ایجاد کرد که تا مدتها باقی میماند.
نمایشی که نشان داد تئاتر همچنان میتواند فراتر از یک قصه، بخشی از ذهن و احساس مخاطب را تسخیر کند و او را به تفکر وادارد.
علاقهمندان میتوانند برای خرید بلیت نمایش «ساچمه پلو با مربای آلبالو» به سایت گیشات مراجعه کنند.